2شنبه مهسا زنگ زد و گفت پا شو بیا بیمارستان. گفت شوهرش شکم حاده و مشکوک به آپاندیسیت... رفتم بخش جراحی1 نبود. رفتم 2 نبود. رفتم داخلی1هم نبود.  تو داخلی 2 هم همینطور. به مهسا هم زنگ میزدم جواب نمیداد! باز رفتم جراحی رو داشتم میگشتم که مهسا زنگ زد پس کجایی دکتر؟ نمیذارن برم پیش شوهرم. گفتم خب کدوم بخشی؟ گفت نمیدونم. گفتم کجای بیمارستان؟ گفت نمیدونم. گفتم لا اقل بگو کدوم سمت؟ نزدیک اورژانس؟ گفت آره! من تو حیاطم. بدو. حالا کدوم حیاط؟ خدا میدونه! گفتم برو در اورژانس! گفت جلو در اولی بیمارستانم. گفتم جلو در اولی کدومه دیگه؟ کلافه بودم از دستش. یه آدرسم نمیتونی بدی دختر؟! یهو یه دست اومد رو شونه م: خب از بالا این در میشه اولی!!! حالا بالا و پایین رو چه جوری تعیین کرد نمیدونم!

رفتم دیدم بستری شده  تو بخش ارتوپدی!! پرسیدم گفتن جراحی پر بوده اوردن اینجا! منم که ارتوپدی نگذروندم هنوز.روپوش هم که تنم نبود. نگهبان بخش هم که نمیشناخت منو. تو رفتنم یه مکافات بود و  مهسا رو بردن تو، یه مکافات دیگه!

پرونده شو خوندم. معاینه ش کردم. آبتراتور ساینش + بود. یه درد خفیف RUQ هم تو لمس عمقی داشت. بیشتر شبیه آپاندیسیت لگنی  بود تا حاد. فردا بعد از ظهرش بود که رفتم بهش سر زدم دیدم عملش کردن و داشت درد میکشید و مهسا هم داشت بالا سرش اشک میریخت... 2روز بعد هم مرخص شد و مهسا رو با رفتنش تو مغازه سوپرایز کرد...

مهسا میگه تو هنوز 2کتر نشدی. فعلا 3کتری! که در اثر تکامل 1کترتو از دست میدی میشی 2کتر!!

نظرات 1 + ارسال نظر
m.j.d چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ق.ظ http://dademan.blogfa.com

سبز باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد